نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی

 

امشب با شبهای دیگر فرق میکند ، نمیدانم مادر از کجا منقل و هیزم تهیه کرده و یک منقل آتش آورده داخل هال،

-        مادر این آتش که گلدانها را خراب میکند.

-        نه مادر ، این سوخته و دیگر گاز چندانی ندارد که به گلدانها آسیبی برساند . اگر گفتید شام چی برای شما درست کردم؟

-        هر کدام چیزی میگویند و مادر میگوید ، نه ! من به فکر فرو میروم ، با توجه به آتش و این که پدر گفته بود آن شب مادرش آبگوشت پخته ، گفتم: آبگوشت

-        مادر . ،آفرین دخترم از کجا فهمیدی؟

-        از این آتش ، تو میخواستی صحنه آن شب را برای پدر تجسم کنی.

-        درست فهمیدی دخترم ، تازه پدرت بادبزن هم تهیه کرده ! و بادبزن را نشان میدهد.

-        شام را در محیطی صمیمی میخوریم  آماده میشویم تا ادامه داستان را بشنویم.                                                                                            

پدر چنین ادامه میدهد.

برای خواندن متن کامل شده داستان به ادامه مطلب بروید.



ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 125 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان